حسینحسین، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 18 روز سن داره

حسین پسر خوبم

اولين سفارش غذا

شب پنچ شنبه هفته پيش كه رفته بوديم فرح زاد بعد مدتها غذاي بيرونو بخوريم (آخه ماه رمضون بود) آقايي كه سفارش مي گرفت پشت سرما بود و ماهم كه عجليه اي نداشتيم همين طور منتظر بوديم حسين آقا چون جلو مابود و آقايون محترم رو ميديد بلند گفت آقا يه سفارش آقاي خندش گرفت و گفت مي خواي سفارش بدي سرشو تكون داد و گفت آره يه كباب خلاصه غذايي اون شبو ايشون سفارش دادن واي كه چقدر غذاي اون شب چسبيد  
25 مرداد 1393

من شن بازي دوست ندارم من شنا دوست دارم

جمله فوق جمله اي كه وقتي شمال رفتيم از حسين عسل مامان زياد مي شنيديم مي گفتم مامان بريم شن بازي كنيم با ناراحتي اينو مي گفت و دستاشو هم بالا و پائين مي كرد مگه چيه خوب شنا بيشتر دوست داره خوب
25 مرداد 1393
1